FOLLOW US IN NEW ADDRESS- به آدرس جدید کوچ کردیم

در آدرس جدید ما را دنبال کنید.
http://simorghe88.blogspot.com/


به دلیل مسدود شدن این وبلاگ در ایران، از این پس فقط در آدرس زیر آپدیت می‌شویم

اطلاعیه کانال یک خطاب به وبلاگ نویسان و حامیان جنبش

به جای استفاده از سرویس بلاگفا از سرویس بلاگ اسپات استفاده کنید.
( برای استفاده از سرویس بلاگ اسپات به سایت www.blogger.com وارد شوید.)

بازدید کننده گرامی:چنانچه در داخل ایران هستید، از بخش دانلود در همین سایت نرم افزار گذر از ف ی ل ت ر را دانلود کنید تا در صورت ف ی ل ت ر شدن، همچنان امکان بازدید از این وبلاگ را داشته باشید.ضمناً نظر دهید و به قسمت بایگانی هم سر بزنید.قابل توجه هواداران جنبش ملی «ما هستیم»: با توجه به گسترش فعالیتهای این جنبش در سازمان دادن تجمعات و اعتصابات داخل کشور و نیز اطلاع رسانی به موقع در این زمینه، شبکه تلویزیونی کانال یک به عنوان نماینده و سخنگوی این جنبش، نیاز به کمکهای مالی و جذب اعضای جدید دارد، لذا هرچه سریعتر از طریق Pay pal ، پست، کارت اعتباری و یا... به یاری این جنبش بشتابید. روشهای مختلف تماس با کانال یک در سمت چپ همین وبلاگ آمده است.http://www.ch1.cc

FOLLOW US IN NEW ADDRESS - به آدرس جدید کوچ کردیم.

در آدرس جدید ما را دنبال کنید.
http://www.simorghe88.blogspot.com/


۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

کاش ما هم شهروند امریکایی بودیم

مهندس حشمت اله طبرزدی
به دلیل نفی هلوکاست و طرفداری از محو اسرائیل از روی نقشه ،امنیت ملی ما را به خطر انداخته است ،ذره ای نیز برای مردم خود دل می سوزاند نه ان چها ر ایرانی این گونه بازداشت می شدند و در زندان می ماندند و نه این یک ایرانی تبار مظلومانه به زندان می افتاد تا یک بار دیگر دستگاه قضایی مضحکه ی عام و خاص شود. هر گاه امور به دست ادم های افراطی افتاد که فقط تا نوک دماغ خود را می بینند و نخبگان دل سوز و گروه های اگاه وملی به کنج عزلت رانده شدند، گزاره ی اول:چند سال پیش و در جریان جنگ امریکا و متحدانش با صدام و حزب بعث عراق، چهار ایرانی به اتهام اقدامات تروریستی در کردستان عراق و از سوی نیرو های امریکایی بازداشت شدند. این چهار نفر به ادعای دولت اسلامی به عنوان دیپلمات در ان کشور فعالیت می کردند. دولت اسلامی اما این اتهامات را رد کرد. اما امریکا همچنان بر ادعای خود پای فشرد و اینک ۵سال است که ان چهار ایرانی در بازداشت به سر می برند. جالب این است که نه محاکمه ی علنی برگزار شده و نه دادگاهی ان هارا محکوم کرده و نه دارای وکیل مدافعی هستند. اما تا هر زمانی امریکا صلاح بداند این چهار تن در زندان خواهند ماند. در این باره البته افکار عمومی تا حدود زیادی قانع شده است که لابد این چهار ایرانی تروریست هستند. یعنی با وجود این که امریکا هیچ لوزومی ندیده است که برای ادعای خود ادله ی محکمه پسند ارایه دهد اما افکار عمومی را علیه خود نشورانده و همچنان حق به جانب عمل می کند. حال این گزاره ی دوم را نیز در نظرداشته باشید:دولت اسلامی حاکم بر ایران یک روزنامه نگاری که پدرش ایرانی است و طی چند سال اخیر در ایران با مجوز ارشاد اسلامی به کار روزنامه نگاری مشغول بوده است را بازداشت می کند و پشت در های بسته اورا محاکمه کرده و به اتهام جاسوسی به ۸ سال حبس محکوم می کند. دولت اسلامی نیز حاضر نیست ادله ی محکمه پسند برای این اقدام خود ارایه دهد اما در این مورد اخیر افکار عمومی به صورت یک پارچه این دولت را محکوم می کند. در مورد اول دولت امریکا در سطح رییس جمهوری از اقدام نیروهای خود در بازداشت ان چهار تن ایرانی دفاع کرده و همچنان بر درستی تصمیم خود اصرار می ورزند. در مورد دوم نه تنها رییس جمهوری امریکا خواهان ازادی ایرانی تبار زندانی می شود بلکه رییس جمهوری اسلامی و رییس قوه ی قضاییه ی اسلامی نیز منفعلانه خواهان اعاده ی دادرسی عادلانه هستند!در واقع نه تنها افکار عمومی بلکه روئسای جمهوری هر دو کشور متخاصم خواهان رعایت حقوق زندانی و بلکه ازادی ان می باشند. من با طرح این دو گزاره ،چند پرسش منطقی خطاب به هواداران رژیم اسلامی و نیرو های منصف در دستگاه های امنیتی را طرح خواهم کرد. پرسش اول این است:ایا به نظر شما که بر این باور هستید که دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی جز بر موارین درست حقوقی و اسلامی و علوی عمل نمی کند، چرا این رفتار متناقض در برخورد با دو پرونده ی اخیر بروز کرده است؟چرا در پرونده ی چهار ایرانی فقط دولت اسلامی خواهان ازادی ان چهار ایرانی است و افکار عمومی ساکت است؟مگر نه این است که امریکا نیز در روش دستگیری و محاکمه، همچون دولت اسلامی عمل کرده و هیچ ادله ی محکمه پسند ارایه نداده است؟ ممکن است پاسخ شما این باشد که امریکا به دلیل قدرتمندی اش این گونه عمل کرده و این به مفهوم حقانیت برخورد ان ها نیست. در این صورت پرسش بعدی سر بر می اورد:پس اگر چنین است چرا در پرونده ی دوم، دولت اسلامی و حتا رییس قوه نیز با دولت امریکا و افکار عمومی همنوا می شوند؟مگر نه این است که در پرونده ی اول این زور امریکا ست که حرف اول را می زند و در پرونده ی دوم -البته به زعم شما- این حقانیت و عدالت علوی است که خانم صابری را محکوم کرده است؟بنابر این اگر این منطق صحیح است چرا مسئولین اسلامی عقب نشینی کرده و حق را فدای قدرت و مصلحت کرده اند؟ چرا امریکا و غرب توانسته اند در پرونده ی رکسانا صابری افکار عمومی را تا ان جا با خود موافق سازند که دولت اسلامی تحمل ایستادگی نداشته و در یک پرونده ی به اصطلاح حقوقی-امنیتی دست به عقب نشینی زده است اما در پرونده ی ان چهار ایرانی حتا افکار عمومی در داخل کشور پشت سر مسئولین اسلامی قرار نگرفته است؟چرا باید در دو پرونده که در هر دو طرف متهمان این دو پرونده ایرانی هستند و در هر دو مورد دولت ها به شیوه ی غیر حقوقی برخورد کرده اند ،یکی در تهییج افکار عمومی دست برتر را داشته باشد و دیگری که خودش را نماینده ی خدا و اجرا کننده ی عدالت قلمداد می کند،این گونه منفعل عمل نماید؟دوستان عزیز بپذیرید که دلیل قانع کننده ای ندارید. من البته اگر بخواهم از جانب عوامل اثر گذار و قدرتمند در سیستم سیاسی-امنیتی و حقوقی ایران حرف بزنم خواهم گفت:این یک بازی قدرت برای تداوم حکومت است. داستان ایین دادرسی و حمایت از حقوق انسان و دفاع از امنیت ملی و سخن از عدالت اسلامی یک سر پوش است.هرگاه قدرت را در خطر ببینیم فورا عقب نشینی کرده و ان چهار ایرانی نیز فدای حکومت ما!اما اگر بخواهم با کسانی از طرفدارن حکومت یا منصفانی که در دستگاه امنیت حضور دارند سخن بگویم به ان ها خواهم گفت که به شدت سر کارید! دوستان گرامی این اولین بار نیست که تناقض های درونی این حکومت رو می شود. به راستی که برای شما متاسفم. در حالی که امیر حشمت ساران و امید رضا میر صیافی در زندان جان می دهند و دولت اسلامی دم بر نمی اورد اما اقای رییس جمهور اسلامی و مهرگستر برای خاطر به دست اوردن رضایت دولت امریکا که شیطان بزرگش می نامد به دستگاه قضایی نامه می دهد و از انها درخواست محاکمه ی عادلانه می کند. ایا این تبعیض نیست؟ایا این دخالت به نفع طرف قدرتمند و سکوت در برابر طرف ضعیف نیست؟تا کی قرار است کور کورانه از این دستگاه حمایت کنید؟مطلبی را مورد استناد قرار می اهم که می دانم در مورد ان حساسیت مضاعف دارید: من اگر چه-امروز- اشغال سفارت امریکا را یک اقدام صد درصد اشتباه و بر خلاف منافع ملی تفسیر می کنم -چون ان روز مثل ملیون ها ایرانی از ان حرکت دفاع می کردم-و به ویژه به اسارت در اوردن کارکنان سفارت را یک اقدام ضد بشری تلقی می کنم، اما به یاد می اورم ان روز دانشجویان خط امام مدعی بودند که این کار را به دلیل پاسخ به زور گویی های دولت امریکا انجام داده و اتفاقا از سوی ملیون ها ایرانی انقلابی مورد حمایت قرا گرفتند.به همین دلیل این دولت دموکرات حاکم بر امریکا بود که در برابر ایرانیان نا توان بود. اما امروز به برکت عملکرد ضد مردمی حکومت اسلامی، مردم ایران تا انجا از دولت و حکومت جدا شده اند که از دولت نخواسته اند در مورد سرنوشت ان چهار زندانی اقدام موثری انجام دهد. برعکس از اوبامای دموکرات به جهت دفاع از خانم صابری حمایت می کنند.اگر دولت اسلامی در گفتار خود صادق بود و اگر اقای خامنه ای تا این اندازه از مردم فاصله نگرفته بود و اگر در ایران برای حقوق بشر ارزشی قایل بودند و اگر مردم حق شرکت در سرنوشت خود را می داشتند ،ملت ایران تا این اندازه ضعیف نمی شد.دولتی که از ملت جدا شد تا این اندازه ضعیف می شود که یک ایرانی را به اتهام واهی به زندان می اندازد تا یک دولت خارجی برای ازادی ان اولتیاتم بدهد و دولت اسلامی اجابت نماید.دولتی که از مردم جدا شده و با زور سرنیزه ان ها را خاموش نگه می دارد و برای جان شهروندان خود هیچ ارزشی قایل نیست اما در برابر فشار دیگران به ذلت تن می دهد نمی تواند به پشتیبانی ملت خود دلگرم باشد. روزی دانشجویان خط امام -هر چند اشتباه-سفارت امریکا را به اشغال در می اورد و ۴۰۰ امریکایی را به گرو گان می گیرند و دولت دموکرات امریکا امکان هیچ اقدامی را ندارد. روز دیگر همین حزب دموکرات به عنوان دولت حاکم در امریکا با یک اشاره دولت اسلامی را وا می دارد تا فورا به جنب و جوش بیفتد و در جهت خواسته ی دولت امریکا به تصحیح اقدامات به ظاهر حقوقی خود بپردازد. به راستی که در پرونده ی خانم صابری دستگاه قضایی-امنیتی جمهوری اسلامی برای چندمین بار بی اعتبار شد.دستگاهی که قرار بود پشتیبان ضعیفان باشد اما به دلیل اشتباه های مکرر و انحراف از حق و قانون و مردم، مجیز گوی قوی ها شد!ایا اگر درخشندی و خرسندی و کبودوند و اصانلو و اکبر محمدی و... نیز شهروند امریکایی بودند و اگر غرب حامی ان ها بود ،دولت اسلامی با ان ها این گونه عمل می کرد؟ایا هنوز ادعای مستقل بودن و علوی بودن و مردمی بودن دارید؟ایا هنوز مدعی طرفداری از ضعیف و زیر ستم را دارید؟ایا هنوز مدعی هستید که مخالف تبعیض هستید؟به راستی اگر دخالت رییس جمهوری اسلامی در یک پرونده ی به ظاهر حقوقی به نفع زندانی است چرا باید همه ی زندانیان ایرانی اعم از سیاسی و غیر سیاسی از چنین حق یا امتیازی به بهره باشند؟ ایا من و امثال من با مشاهده ی این تبعیض ها و تناقض ها حق نداریم بگوییم:ای کاش ما هم شهروند امریکایی بودیم؟من که سال ها ست که به دروغ های این دستگاه پی برده و به افشاگری و مبارزه علیه ان رو اورده ام اما از طرفداران سینه چاک عدالت علوی این پرسش را دارم که به راستی این همه تبعیض و بی عدالتی و دروغ وتبلیغ به نام دین و عدالت تا کی؟ من هم برای ان چهار ایرانی ناراحت هستم و هم برای این یک ایرانی تبار.من بر این باورم که اگر دستگاه حکومت تا این اندازه از مردم و حق و عدالت جدا نشده بود و تا این اندازه در جهان به بدرفتاری شناخته نشده بود و رییس جمهورش به جای دل سوزی بیش از قاعده برای مردم فلسطین تا ان جا که برای دفاع از توهماتی که از ان به حقوق فلسطینیان تعبیر می کند منافع ملی و بلکه به دلیل نفی هلوکاست و طرفداری از محو اسرائیل از روی نقشه ،امنیت ملی ما را به خطر انداخته است ،ذره ای نیز برای مردم خود دل می سوزاند نه ان چها ر ایرانی این گونه بازداشت می شدند و در زندان می ماندند و نه این یک ایرانی تبار مظلومانه به زندان می افتاد تا یک بار دیگر دستگاه قضایی مضحکه ی عام و خاص شود. هر گاه امور به دست ادم های افراطی افتاد که فقط تا نوک دماغ خود را می بینند و نخبگان دل سوز و گروه های اگاه وملی به کنج عزلت رانده شدند، باید شاهد شرایط بدتر از این نیز بود. به راستی که استقلال قوه ی قضاییه از دولت داخلی و دولت خارجی در پرونده ی اخیر به خوبی نمایان شد؟!

هیچ نظری موجود نیست:

تحریم انتخابات فرمایشی آری

تحریم انتخابات فرمایشی آری