FOLLOW US IN NEW ADDRESS- به آدرس جدید کوچ کردیم

در آدرس جدید ما را دنبال کنید.
http://simorghe88.blogspot.com/


به دلیل مسدود شدن این وبلاگ در ایران، از این پس فقط در آدرس زیر آپدیت می‌شویم

اطلاعیه کانال یک خطاب به وبلاگ نویسان و حامیان جنبش

به جای استفاده از سرویس بلاگفا از سرویس بلاگ اسپات استفاده کنید.
( برای استفاده از سرویس بلاگ اسپات به سایت www.blogger.com وارد شوید.)

بازدید کننده گرامی:چنانچه در داخل ایران هستید، از بخش دانلود در همین سایت نرم افزار گذر از ف ی ل ت ر را دانلود کنید تا در صورت ف ی ل ت ر شدن، همچنان امکان بازدید از این وبلاگ را داشته باشید.ضمناً نظر دهید و به قسمت بایگانی هم سر بزنید.قابل توجه هواداران جنبش ملی «ما هستیم»: با توجه به گسترش فعالیتهای این جنبش در سازمان دادن تجمعات و اعتصابات داخل کشور و نیز اطلاع رسانی به موقع در این زمینه، شبکه تلویزیونی کانال یک به عنوان نماینده و سخنگوی این جنبش، نیاز به کمکهای مالی و جذب اعضای جدید دارد، لذا هرچه سریعتر از طریق Pay pal ، پست، کارت اعتباری و یا... به یاری این جنبش بشتابید. روشهای مختلف تماس با کانال یک در سمت چپ همین وبلاگ آمده است.http://www.ch1.cc

FOLLOW US IN NEW ADDRESS - به آدرس جدید کوچ کردیم.

در آدرس جدید ما را دنبال کنید.
http://www.simorghe88.blogspot.com/


۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

استقبال خودجوش! مردم كرج از احمدی ‌نژاد

وبلاگ زیتون
درست چهار ساعت ديگه احمدي‌نژاد مياد كرج...مسير استقبال از ميدون شهدا تا ميدون شهيد آجرلو يا همون ميدون سپاهه.
كلي اونورا كار داشتم، همه رو همين‌امروز رفتم انجام دادم تا به فردا نكشه... و عصر خسته با اتوبوس داشتم برمي‌گشتم. اونقدر احساس تنهايي مي‌كردم كه دوست نداشتم سوار تاكسي شم.از پنجره اتوبوس به پلاكارهاي خوش‌آمدگويي كه قدم به قدم به درخت‌ها و تيرها نصب كرده بودند، نگاه مي‌كردم. در عين حال صداي خنده‌هاي ريز و نخودي دو دختر دبيرستاني كه جلوي من نشسته بودند به گوشم مي‌رسيد. احساس سرخوشي اونا داشت بهم منتقل مي‌شد. وقتي نگام به قسمت آقايون افتاد خنده‌م گرفت. تقريبا تموم آقايون قسمت جلوي اتوبوس برگشته بودن و اين دو رو تماشا مي‌كردن. دعا مي‌كردم دخترا متوجه نشن و صداي خنده‌شون همينطور بياد.نه تنها متوجه نشدن، كه صداشون بلندتر هم شده بود. صحبت از اجبارشون براي شركت در مراسم استقبال احمدي‌نژاد بود و هيجان از جالبي كارايي كه بايد بكنن. اتوبوس رو سكوت فرا گرفته بود و تقريبا همه به صحبت اين دو گوش مي‌دادن.
اولي- اومدن از دانش‌آموزان مدرسه ما ليست گرفتن به مدير گفتن بايد 800 نفر از مدرسه شما(آينده‌ساز يا آينده‌سازان واقع در ميدون شهدا) حتما در مراسم شركت كنن. جايي هم كه بايد وايسيم خودشون تعيين كردن.دومي- مدرسه ما هم همينطور(اين يكي دبيرستان حجاب مي‌رفت) ناظم گفته هيچكس حق نداره فردا مريض شه. بگو آخه مگه ما با ميكروب‌ و ويروس قرارداد داريم؟ گفتن هر كي نياد نمره‌ش كم مي‌شه(نفهميدم نمره‌ي چيشون) دوساعت قبلش هم بايد مدرسه باشيم براي آمادگي.اولي با هرهر- مامانم مي‌گه يه گيره لباس بزن رو دماغت بوي جورابش اذيتت نكنه.دومي با كركر- مامان من برام يه شيشه گلاب گذاشته تا بزارم تو جيبم هر وقت حالم به‌هم خورد بگيرم زير دماغم.اولي- لابد پرچم هم مي‌دن دستمون تكون تكون بديم؟دومي- تو مي‌گي از نزديك مي‌بينيمش؟اولي- آره ديوونه رو ماشين سرباز وايميسه. شايد هم چهارپايه گذاشتن زير پاش(هر هر)دومي- نامه براش بنويسيم بهش بديم؟ يه نامه عاشقانه! وقتي بازش مي‌كنه چه حالي مي‌شه(كركر)اولي - من مي‌خوام براش بنويسم يه چيزي به اين مامانا بگه.(صداشو آروم مي‌كنه) نمي‌ذارن با دوست پسرامون بريم بيرون.هر دو باهم هر هر كر كر...
اتوبوس بغل يك پلاكارد خير مقدم زرد گنده تو ترافيك مونده بود. مردي از جلوي اتوبوس داد زد:- ببين از پول ماليات‌هاي ما چقدر از اينا زدن تو خيابون. بگيد آخه اگه از طرف مردمه چرا همه‌ش يه رنگ و يه شكله!مرد ديگري گفت بابا مرد خوبيه طفلك، اطرافيانش بدن! خودش خيلي كار مي‌كنه اما يه عده مي‌خوان بزنن زمين. اين‌بار كه راي بياره ديگه اعتماد به نفس پيدا مي‌كنه و كارا رو درست مي‌كنه. مي‌گن حتي نمي‌ذاره يه سوزن از بيت‌المال هدر بره.
زني كه چادرش رو با دندون نگه‌داشته بود و كلي نايلون ميوه دست راستش بود و دستگيره را با دست چپ گرفته بود از لاي دندون فحشي نثار مردي كه قرار بود اعتماد به نفس پيدا كنه كرد.تازه متوجه او شديم. دختري جاشو به اون داد كه بنشينه.زن تعارف كرد كه نه. دختر گفت ايستگاه بعدي پياده مي‌شه.
پسر ي كه روزنامه لوله شده دستش بود گفت آره طفلكي! نمي‌ذاره يه سوزن هدر بره اونوقت براي رئيس‌جمهور كومور هواپيماي اختصاصي مي‌فرسته بيارنش خدمتش. همه با آمريكا و فرانسه و انگليس و كانادا و آلمان و... رابطه برقرار مي‌كنن ما با كومور و بوكينا فاسو و ونزوئلا و بوليوي. تازه همه‌ش هي بايد كمكشون كنيم. عجب بدبختي.
دختري كه به دانشجو مي‌زد از قسمت زنانه گفت: من عيد رفته بودم روستاهاي كرمان، بيچاره‌ها نون ندارن بخورن. اونوقت آقا فكر مردم غزه‌ست. زن ميوه به دست كه حالا نشسته بود گفت: پيغمبر هم گفته چراغي كه به خونه رواست به مسجد حرومه!همين سيب‌زميني‌هايي كه دارن براي راي گرفتن مجاني بهمون مي‌دن، فرستاده بودن غزه. قبول نكردن، گفتن شما شيعه هستين خون‌تون كثيفه. لابد سيب‌زميني‌هاتون هم كثيفه. حالا ما بايد سيب‌زميني دست دوم بخوريم.
مردي از قسمت مردونه با خنده گفت: خواهر من ، به مردم خودمون هم تازگي‌ها چك‌پول دست اول مي‌دن. منتها آقا دير يادش افتاده. آخه بگو ارث پدرته كه بذل و بخشش مي‌كني؟ پول خودمونو به خودمون مي‌دي؟بگو در دوره‌ي كدوم رئيس‌جمهور اينقدر گروني و بدبختي بود؟زني از عقب اتوبوس:_ تو اين چهار سال بيشتر چيزا 400 درصد گرون شده. دم انتخاباتي، جون خودشون اومدن ارزون كنن، زور زدن 10 درصد ارزون كردن! حالا بعد از انتخابات براتون مي‌گم...
هر از گاهي از جلوي ماشيني مي‌گذشتيم كه مامورا نگهش داشته بودن و صندوق عقبشو باز كرده بود و زير و روش مي‌كردن . هر شيشه مايعي رو بو مي‌كردن. حتي مي‌خوابيدن زير بعضي ماشين‌ها رو نگاه مي‌كردن.
مردي گفت براي همين من امروز ماشين نياوردم. سه چهار روزه همين خبراست. ديروز نگهم داشتن . كار فوري داشتم مضطرب بودم. لابد پيش خودشون گفتن حتما بمب‌گذارم كه عجله دارم. نشون به اون نشون كه سه ساعت تموم ماشينمو حتي لاي درهاشون و جيبامو گشتن و كلي سين‌جيمم كردن كه چيكاره‌اي و كجا بودي و داري كجا مي‌ري؟مي‌دونيد چقدر براي هر سفرش بودجه براي همين كارا مصرف مي‌شه؟ آخه بگو مرد حسابي چيه دوره راه افتادي؟ تو همون راديو تلويزيون نطق كن.
مرد ديگري گفت: ما خونه‌مون طرفاي ميدون سپاهه. پريشب نصف شب ناغافل ريختن تو پاركينگ ساختمون. تموم ماشينا رو گشتن. همه‌مونو خواب زده كردن و گفتن سويچ‌هامونو ببريم پايين تا ماشين‌ها رو بگردن. مي‌گن خبراي مردمي بهمون رسيده كه اينجا خبراييه. آخه بگو نيروهاي مردمي كجان؟ اينا همه‌ش بهانه‌ست. مي‌خوان بترسونن مردمو ... دختر كوچيكم كه 12 سالشه از ترس پليس تا صبح هي از خواب مي‌پريد و گريه مي‌كرد. ديگري گفت: به بيشتر مغازه‌هاي بين راه استقبال هم گفتن در اون ساعت‌ها بايد ببندن و وايسن جزء استقبال كننده‌ها... تو بعضي گوني‌ها و قوطي هاي مغازه‌ها هم سيخ كردن كه توش چيزي نباشه.(صحبتا خيلي زياد بود، مثل خبر الكي استان شدن كرج و انتخابات رياست جمهوري و به زور آوردن كارمندان ادارات براي استقبال ، آوردن بسيجي‌ها از روستاهاي اطراف كرج همراه با چك و چلوكباب و... فحش هم توش زياد بود كه سانسور شد)

هیچ نظری موجود نیست:

تحریم انتخابات فرمایشی آری

تحریم انتخابات فرمایشی آری