دیروز داشتم صفحات خبری را در اینترنت مرور میکردم. ناگهان چشمم به خبری افتاد : « در فاصله كمتر از يك روز تا گشايش اجلاس وزراي كشورهاي آسيايي، بنر، پوستر و آرم اين اجلاس در حالي منتشر شد و در دايره توجه رسانهها گروهي قرار گرفته كه جا افتان نام خليج فارس در نقشه ايران كه در اين پوستر و آرم آمده بود، بحث برانگيز شد. سازمان تربيتبدني درج اين عنوان را در پوستر مسابقات فراموش كرد و عنوان خليج فارس در پوستر اجلاس وزراي ورزش آسيا جا افتاد.»
مدتها مات و مبهوت به دور و برم نگاه میکردم، دوباره خبر را خواندم. اول باورم نشد. با خودم گفتم حتماً مسئول این سایت قصد و غرضی داشته. شاید هم حال خوشی نداشته. به یک سایت خبری دیگر رفتم و باز همان خبر.
مدتها مات و مبهوت به دور و برم نگاه میکردم، دوباره خبر را خواندم. اول باورم نشد. با خودم گفتم حتماً مسئول این سایت قصد و غرضی داشته. شاید هم حال خوشی نداشته. به یک سایت خبری دیگر رفتم و باز همان خبر.
همه آنچه میخواندم به زبان فارسی بود، صحبت از خلیج فارس بود و نقشه ایران. صحبت از آبهای نیلگون سرزمین مادری ام. همه چیز در باره ایران بود، مسئول سازمان تربیت بدنی هم احتمالاً ایرانی بود!
کمی کنجکاو تر شدم. دیدم نام خلیج فارس جا نیفتاده بلکه آن را در خوشایند اعراب جاهلیت جا انداخته اند! کم کم باور کردم که این خبر صحت دارد. در آینه نگاهی به خود انداختم. و به تقویمی که بر دیوار اتاقم نصب بود. فقط یک ماه و اندی به نمایش مضحک انتخابات مانده بود. خاطره بخشش دریای کاسپین به روسها در زیر عبای گفتگوی تمدنها از آن بازیگر نقش اول در ذهنم زنده شد. و تازه فهمیدم این هم روشی است تا بین بد و بدتر برایمان حق انتخابی قایل شوند چرا که آن یکی به روسیه میبخشید، نه به امارات و عربستان! پس قطعاً اولی بهتر از دومی است.
صورتم را از آینه برگرداندم. دیگر خودم را یک ایرانی نمیدیدم. اما غرور ایرانی بودن را در خود حس میکردم. غرور روزگارانی که انگلیس را خار و ذلیل کردیم . غرور دورانی که بحرین هم از آن ما بود. غرور آن روزهایی که افغان و اسکندر و چنگیز هم راه به جایی نبردند. غرور زمانهایی که ستارخان و باقر خانی داشتیم.
آقای کروبی این باراگر به جای وعده پنجاه هزارتومان ، به مردم قول دهید که تحت هر شرایطی خلیج فارس را با همین نام صدا کنید شاید بیشتر محبوب شوید!
آقای میر حسین، اگر شما هم وعده دهید تا کار خاتمی را تکرار نکنید و دیگر از سهم آب و خاکمان باج ندهید و به همین تغییر نامها بسنده کنید، چه بسا شما رییس جمهور شوید!
آقای احمدی نژاد، اگر این بار شما به جای وعده پول نفت، قول بدهید اجازه ماهیگیری در آبهای خلیج فارس را از اعراب بگیرید چه بسا شما هم شانسی در این معرکه بیاورید!
و آقای خامنهای، اگر تلفظ نام خلیج فارس اندکی برایتان دشوار است، لطفاً بگویید الخلیج الفارسی. شاید این بار کسی جرأت نکند آن را بذل و بخشش کند.
آری وقتی مار پیر میشود، قورباغه هم رجز میخواند.
کمی کنجکاو تر شدم. دیدم نام خلیج فارس جا نیفتاده بلکه آن را در خوشایند اعراب جاهلیت جا انداخته اند! کم کم باور کردم که این خبر صحت دارد. در آینه نگاهی به خود انداختم. و به تقویمی که بر دیوار اتاقم نصب بود. فقط یک ماه و اندی به نمایش مضحک انتخابات مانده بود. خاطره بخشش دریای کاسپین به روسها در زیر عبای گفتگوی تمدنها از آن بازیگر نقش اول در ذهنم زنده شد. و تازه فهمیدم این هم روشی است تا بین بد و بدتر برایمان حق انتخابی قایل شوند چرا که آن یکی به روسیه میبخشید، نه به امارات و عربستان! پس قطعاً اولی بهتر از دومی است.
صورتم را از آینه برگرداندم. دیگر خودم را یک ایرانی نمیدیدم. اما غرور ایرانی بودن را در خود حس میکردم. غرور روزگارانی که انگلیس را خار و ذلیل کردیم . غرور دورانی که بحرین هم از آن ما بود. غرور آن روزهایی که افغان و اسکندر و چنگیز هم راه به جایی نبردند. غرور زمانهایی که ستارخان و باقر خانی داشتیم.
آقای کروبی این باراگر به جای وعده پنجاه هزارتومان ، به مردم قول دهید که تحت هر شرایطی خلیج فارس را با همین نام صدا کنید شاید بیشتر محبوب شوید!
آقای میر حسین، اگر شما هم وعده دهید تا کار خاتمی را تکرار نکنید و دیگر از سهم آب و خاکمان باج ندهید و به همین تغییر نامها بسنده کنید، چه بسا شما رییس جمهور شوید!
آقای احمدی نژاد، اگر این بار شما به جای وعده پول نفت، قول بدهید اجازه ماهیگیری در آبهای خلیج فارس را از اعراب بگیرید چه بسا شما هم شانسی در این معرکه بیاورید!
و آقای خامنهای، اگر تلفظ نام خلیج فارس اندکی برایتان دشوار است، لطفاً بگویید الخلیج الفارسی. شاید این بار کسی جرأت نکند آن را بذل و بخشش کند.
آری وقتی مار پیر میشود، قورباغه هم رجز میخواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر